روانشناسی کوچینگ، شباهت ها و تفاوت ها با مشاوره روانشناسی
فهرست مطالب
Toggleروانشناسی کوچینگ
د راین مقاله از مرکز کوچینگ مهرداد سلیمی به کوچینگ روانشناسی که یکی از انواع کوچینگ است، پرداخته میشود.
روانشناسی کوچینگ ،درواقع شاخه ای از روانشناسی کاربردی است، و تلاش میکند مفاهیم و تئوری های روانشناسی را به روش هدایتگری در فرد بکار گیرد.
در این روش با توجه به مستندات به دست آمده از بکارگیری روش های مبتنی بر عملکرد، موجب افزایش دستاوردها و سلامت روان مراجعه کننده که میتواند یک شخص و یا تیم و یا سازمان باشد، میشود.
ریشه های روانشناسی کوچینگ به اوایل قرن بیستم می رسد؛ اما این دانش به راحتی در اختیار ما قرار نگرفته است و برای بنیان گذاری آن ۸۰ سال زمان برده است.
در سال ۲۰۰۰ در دانشگاه سیدنی رشته روانشناسی کوچینگ، به صورت رسمی به عنوان شاخه ای از روانشناسی پا به عرصه گذاشت؛ که از آن زمان تا کنون مجلات و نشریات متفاوتی به صورت تخصصی درحال تحقیق و ارائه مطلب در حوزه کوچینگ روانشناسی هستند.
روان شناسی کوچینگ را از چه بخش هایی تشکیل شده است؟
کوچینگ را یک فرآیند کاربردی مستقل شناخته میشود، اما نمی توان اثر و تاثیرات علم روانشانسی را بر روی کوچینگ نادیده گرفت.
ما به آسانی می توانیم ثابت کنیم که کوچینگ از چندین شاخه روانشانسی ساخته شده است، و در روانشناسی کوچینگ ما شاخه های دیگری از روانشناسی مانند: روانشناسی انسان گرا، روانشناسی مثبت گرا، تئوری یادگیری را میبینیم.
۱- کوچینگ و روانشناسی انسان گرا
در بین علوم روانشناسی، روانشناسی انسان گرا بیشترین سهم را در روانشناسی گوچینگ دارد.
در روانشناسی انسان گرا همانند خود کوچینگ به رشد و خودشکوفایی فرد می پردازد و بر این باور است که هر انسانی اگر فرصت و زمان لازم را داشته باشد، میتواند با تلاش بهتری از خود را شکوفا کنند.
این موضوع یکی از موارد مهم و اصلی کوچینگ روانشناسی است و در واقع می توان هدف اصلی را خودشکوفایی انسان ها دانست، که با شاخه های دیگر کوچینگ مانند کوچینگ هدف و کوچینگ موفقیت همسو است؛ به این معنی که شاید هرکدام روش کار و دانش متفاوتی را ارائه میدهند، اما هدف نهایی شان با روانشناسی انسان گرا یکی است و هردو میخواهند به یک نتیجه برسند.
در روانشناسی انسان گرا، ارتباطی بین شخص و درمانگر به عنوان اصلی ترین و موفقیت آمیزترین مرحله شناخته شده است.
در این مرحله وجود سه اصل اعتماد، واقع بینی و درک همدلانه، بین مراجعه کننده و درمانگر تاثیر بسزایی در نتیجه درمان دارد.
به طور مثال در چنین رابطه ای بین درمانگر و مراجعه کننده، ذهنیت درمانگر باید “کار با افراد باشد” نه ” کار روی افراد”، و این ذهنیت بر روی ارتباط با مراجعه کننده و طرز رفتار با او تاثیر میگذارد.
۲- کوچینگ در روانشناسی مثبتگرا
یکی دیگر شاخه های روانشناسی، روانشناسی مثبت گرا است که می تواند عملکرد آن را در کوچینگ روانشناسی پیدا کرد.
پایه و اساس روانشناسی مثبت گرا، همچون روانشناسی کوچینگ بر اساس جنبه های مثبت افراد همانند شایستگی و قدرت است.
از نگاه روانشناسی مثبت گرا، حس های مثبت نه تنها انگیزه دهنده می باشند، بلکه باعث افزایش بهروری و سودمندی شخص و رشد قابلیتهای فرد می شود.
۳- کوچینگ در تئوری یادگیری
در روانشناسی مسئله یادگیری نقش سازنده ای در رویکرد کوچینگ دارد؛ در این روش پاداش و تنبیه به عنوان یکی از اصول تئوری یادگیری شناخته شده است، که در روانشناسی کوچینگ نیز دیده می شود.
در این روش کوچ با استفاده از کلمات مثبت و تشویقی رفتار و عملکرد های مثبت شخص را تشویق میکند، و ممکن است حتی برای موفقیت در تمرینات و مراحل مختلف پاداشی نیز در نظر بگیرد، این پاداش انگیزه ای می شود فرد برای ادامه کار ازروحیه بیشتری برخوردار باشد.
۴- کوچینگ در دیگر رشتههای روانشناسی
همانطور که می دانیم روانشناسی شاخه های مختلفی دارد از جمله روانشناسی گشتالت، روانشناسی فرهنگی و آسیب شناسی روانی و…که می توان نام برد.
در کوچینگ روانشناسی با مرور اصل و تئوری های این شاخه های روانشناسی میزان تاثیر و اثربخشی آن ها را بررسی و مشاهده می کند که با توجه به مشاهدات بدست آمده شخص مورد نظر را به روش علمی و اصولی روانشناسی راهنمایی میکند.
تفاوت کوچینگ روانشناسی و مشاوره روانشناسی چیست؟
مشاوره روانشناسی جایگاه شناخته شده تری بین مردم دارد و از دیر باز برای حل مسائل مختلف در زمینه هایی مانند: مشاوره ازدواج، مشاوره تحصیلی، مشاوره اعتیاد و دیگر انواع مشاوره های روانشناسی به مشاور یا روان درمانگر مراجعه میکردند.
مردم اغلب زمان آشفته حالی به مشاور روانشناسی مراجعه میکنند، تا جواب بتوانند افکار بهم ریخته خود را سامان دهند و جواب ندانسته های خود را از مشاور بپرسند.
مشاور روانشناس، دید مراجعه کننده را نسبت به آنچه نمیبیند یا نمیداند باز میکند، و علل مشکل را در گذشته شخص ریشه یابی میکند و سپس شرح ماجرا را توضیح میدهد.
حال آنکه در کوچینگ روانشناسی، کوچ به هیچ وجه داستان سرایی نمیکند و گذشته ی شخص را موشکافی نمیکند، بلکه فقط با حال و آینده کار دارد و جواب سوالات را از درون مراجعه کننده مییابد، و به اون راهکار های سازنده میدهد.
در مشاوره روانشناسی، مشاور برای حل مشکل توصیه مستقیم دارد وتمرکز مشاور بیشتر بر گذشته فرد می باشد و ارائه راه حل ها بر مبنای کنار آمدن و پذیرفتن است؛ اما در کوچینگ روانشناسی، بر وضعیت امروز فرد تمرکز میشود و بر مبنای اقدام وعمل است.
همچنین کوچینگ در بخش دیگری به نام کوچینگ مهارت به شخص کمک می کند تا مهارت ها و استعدادهای خود را شناسایی و آنها را شکوفا کنند.
۵ مهارت کوچینگ روانشناسی که مدیران باید بیاموزند
در سالهای اخیر کوچینگ به یک مهارت برای مدیریت و رهبری در محیط کار تبدیل شده است، و مدیران و رهبران عملگرا تمام سعی و تلاش خود را می کنند تا با داشتن یک کوچ خوب موفقیت خود را افزایش دهند.
مدیران و رهبران سازمان ها به این نتیجه رسیده اند که تنها با وجود یک مدیر و یا یک ناظر مجموعه نمیتوانند به اهداف خود برسند؛ بلکه موفقیت مجموعه، به موفقیت تکتک افراد آن بستگی دارد.
برای این امر بایستی پنج مهارت ضروری کوچینگ را مدیران بکار گیرند تا به اهداف خود برسند این ضرورتهای کوچینگ که ریشه در کوچینگ روانشناسی دارد برای مدیران به شرح ذیل می باشد.
- با کنجکاوی گوش دهند
- هر آن چه که می شنوند به خاطر بسپارند
- با دقت بازتاب دهند
- سوال کردن برای کشف ناشتاخته ها
- بازخورد دادن برای رشد و توسعه بهتر و بیشت است.اگرتمامی موارد گفته شده را انجام دهید به طوری که شما گوش فرا میدهید، به حافظه میسپارید، بازخورد میدهید، سؤال میپرسید و بازخوردهای صحیحی را فراهم میکنید.
شما پنج مهارت ضروری کوچینگ را دارید و میتوانید به آسانی اعتماد را در ارتباطات اجتماعی خود به وجود بیاورید و به نتیجه دلخواه خود برسید.
در آخر ما به کوچینگ روانشناسی مراجعه کنیم یا مشاور روانشناس؟
تفاوت کوچینگ روانشناسی رو روانشناس را هدف فرد از مراجعه مشخص میکند.
وقتی شخصی به روانشناس مراجعه می کند، عمدتا مشکلات روحی، روانی، ضعف اعصاب و انواع استرس و اظطراب شخص را آزار میدهند، و و افراد برای حل این دسته مشکلا ت و رسیدن به آرامش، به مشاور روانشناس مراجعه میکنند.
اما در کوچینگ روانشناسی شخص برای ایحاد تغییر درزندگی به کوچ مراجعه می کند و نیاز به یک محرک دارد.
سخن آخر:
کوچینگ روانشناسی، مرز باریکی بین حوزه کوچینگ و عام روانشناسی ایجاد کرده و در اکثر مواقع این مرز آنچنان باریک هست که به اشتباه این دو را شبیه بهم میدانند.
روانشناسی علم گسترده است و خود شامل ترفندها و روش های متفاوتی برای درمان است، و به هیچ وجه نباید با کوچینگ اشتباه گرفته شود؛ زیرا شیوه کار کوچ با روانشناس کاملا متفاوت است، حتی با اینکه ممکن است گاهی هر دو برای رسیدن به نتیجه همسانی تلاش کنند.
دیدگاهتان را بنویسید