کوچینگ چیست ؟ آشنایی با تحول شگرف در زندگی
کوچینگ چیست ؟
کوچینگ کلمه ای که این روزها زیاد به گوش می رسد؛ حتماً شما هم درباره معنا و مفهوم این کلمه کنجکاو هستید. اگر کلمه کوچ این را در مترجم وارد کنید نتیجه قابل توجهی به شما ارائه نمی کند. کلمه کوچینگ در زبان فارسی به معنای مربیگری است و کوچ به معنای کالسکه. اصطلاح کوچ اولین بار در حدود سال ۱۸۳۰ در دانشگاه آکسفورد استفاده شد. در آن زمان به معلمان خصوصی که فعالیت های دانشجو های خود را پشتیبانی کرده و به آنها در امتحانات و رشد تحصیلی شان یاری می رساندند کوچ می گفتند؛ در واقع این معلمان مثل یک کالسکه دانشجوی خود را از مبدا جایی که نمی دانند باید به کدام سمت و جهت برود به مقصد و هدفی که می خواست می رساندند.
بنابر این باعث سرعت بخشیدن به این فرایند می شدند. در واقع کوچینگ فرایندی ست که عملکرد و کارایی فرد را بالا میبرد و تمرکزش به جای گذشته و آینده دور بر روی اینجا و امروز است؛ در این فرایند فردی باتجربه به نام کوچ با ارائه آموزش و راهنمایی به یادگیرنده یا مشتری از او برای رسیدن به یک هدف مشخص یا هدف های خاص حمایت می کند.
کوچ بر این باور است که کلید حل مشکلات هر فرد دست خودش است و افراد برای رسیدن به آن فقط نیاز به کمک و راهنمایی دارند. در اینجا خود فرد پیش برنده است و انتخاب می کند روی چه چیزی تمرکز کند و هدف و مشکلش چیست، اوست که بهترین مسیر خود را تشخیص می دهد و کوچ فقط راه را هموارتر میکند.
مقصد کوچینگ چیست ؟ تمام تلاش بر این است که خود فرد به آگاهی برسد. فقط با گفتن یک موضوع فرد چیزی را یاد نمی گیرد؛ باید با آن مواجه شود و درکش کند. در کوچینگ رابطه مربی و مراجعه کننده از نوع گفت و گوست، کوچ از سوالات قدرتمند که پاسخ قطعی کوتاه و مشخص ندارند برای یادگیری و خودآگاهی مراجعه کننده استفاده می کند. به جای آموزش و توصیه سوال می پرسد و گوش فعال دارد؛ نظرات جدید را مطرح نمی کند و ایده ها را از ذهن فرد بیرون می کشد.
هدف کوچینگ چیست ؟ با توجه به حرفه و هدف مراجعه کننده متفاوت است اما به صورت کلی می توان گفت رشد و توسعه فردی، تیمی و سازمانی با همکاری افراد، افزایش دست آورد و عملکرد،اعتماد به نفس و خودباوری، خودشناسی و آگاهی و سلامت روان از مهمترین اهداف و دستاوردهای کوچینگ به شمار می آیند.
آگاهی و مسئولیت دو اصل مهم در کوچینگ هستند. کوچ وظیفه دارد آگاهی مراجعه کننده را نسبت به خود، داشته ها و دانسته هایش افزایش دهد تا مسئولیت رشد خود را برعهده بگیرد.
کوچینگ آزاد کردن پتانسیل فرد برای به حداکثر رساندن عملکرد اوست؛ به عبارتی کمک به یادگیری ست به جای آموزش دادن
فرایند کوچینگ چیست ؟
تیموتی گالوی یکی از بزرگان علم کوچینگ بر این باور است که بزرگترین مانع بر سر راه موفقیت ها و آزاد کردن پتانسیل های فرد یک عامل محیطی بیرونی نیست؛ بلکه در درون او قرار گرفته . او بر این باور است که کوچ باید راه را برای دیالوگ های درونی ذهن افراد ببندد. وقتی زمینه ای برای خودنمایی دیالوگ های ذهنی وجود نداشته باشد بدن می تواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد؛ گاهی اوقات پرت کردن حواس فرد و گاهی تجسم کردن بدترین حالت ممکن و از بین بردن ترس راه خاموش کردن این دیالوگ است.
در فرایند کوچینگ فرد استعدادها و تواناییهای خود را می شناسد، با انگیزه قویی که توسط کوچ در فرد ایجاد می کند و روحیه مثبت ایجاد شده، مسیر مناسب را انتخاب و در راه رسیدن به هدف خود قدم بر می دارد.
اهداف فرد باید سریح و مشخص، قابل سنجش، دستیافتنی، واقع گرایانه و دارای چارچوب زمانی مشخص باشد؛ سپس کوچ به فرد کمک میکند که موقعیت کنونی خود را ببیند و راه های رسیدن به اهدافش را بررسی کند.
در کوچ چهار مرحله از یادگیری وجود دارد:
بیکفایتی ناخودآگاه: شما نمی دانید که در مورد چیزی نمی دانید. کودکی را فرض کنید که هرگز دوچرخه ندیده است درباره ی آن داردایا نمیداند زبانی غیر از زبان مادری خودش وجود دارد.
بی کفایتی آگاهانه: متوجه شده اید که فاقد مهارتی هستید. کودکی که سایر کودکان را در حال دوچرخه سواری دیده یا شنیده است که فردی به زبان دیگری صحبت می کند؛ پس مایل به یادگیری است.
شایستگی آگاهانه: شما یادگرفته اید که چگونه کاری را انجام دهید اما هنوز برای انجام آن باید در موردش فکر کنید. کودکی که می تواند دوچرخه سواری کند اما اگر جلوی خود را نبیند زمین می خورد؛ مهارت را آموخته اما به صورت ناخودآگاه عمل نمی کند.
شایستگی ناخودآگاه: شما آنقدر خوب یاد گرفته اید چگونه کاری را انجام دهید که به صورت ناخودآگاه انجام می دهید و دیگر لازم نیست به نحوه انجام آن فکر کنید بلکه فقط انجامش می دهید.
مربیان مرحله ای که فرد در آن قرار دارد را شناسایی میکند تا از زبان مناسب برای کمک به او استفاده کنند.
انواع کوچینگ چیست ؟
انواع دسته بندی کوچینگ چیست و برای کدام افراد مناسب است ؟
برای کوچینگ به صورت مشخص دست بندی خاصی تعیین نشده است اما میتوان چند دسته اصلی که در بیشتر منابع به آن اشاره شده است را اینگونه نام برد:
کوچینگ مدیران:
برای ارتقای مهارت ها و توانایی های فرد، کمک به سازمان ها در رسیدن به اهدافشان، بهبود عملکرد افراد در محیط کار و برطرف کردن مشکلات رفتاری در سطح مدیریت استفاده می شود.
کوچینگ رهبری:
کمک می کند تا توانایی افراد برای ارتباط با دیگران، تعامل و تاثیرگذاری بر روی آن ها افزایش یابد.
کوچینگ کسب و کار یا بیزینس کوچینگ چیست :
کمک به کارآفرینان و رشد و پیشرفت کسب و کارهای بزرگ و کوچک، از طریق شناسایی و حذف باورهای محدود کننده، ارتقای مهارت های رهبری، ارائه درک عمیقی از توانایی ها و نقاط قابل بهبود صاحبان کسب و کار.
کوچینگ مدیران و رهبران را میتوان به عنوان یک گرایش از کوچینگ کسب و کار در نظر گرفت اما باید این نکته را بدانیم که کوچ کسب و کار فقط مختص مدیران ارشد نیست هر فردی در هر جایگاهی سازمانی می تواند از کوچ جهت توسعه فردی و پیشرفت مسیر شغلی خود استفاده نماید.
کوچینگ فروش:
مربیگری فروش با ایجاد و ارتقاء مهارت های تیم فروش و مدیریت مناسب، به کسب وکار ها برای فروش بیشتر کمک می کند.
کوچینگ زندگی یا لایف کوچینگ چیست :
به نوعی می توان گفت لایف کوچینگ اولین نوع کوچینگ است و تمام ابعاد درونی و بیرونی زندگی فرد را شامل می شود؛ افراد را در پیدا کردن مسیر درست زندگی، شناسایی و رسیدن به اهداف خود یاری می رساند.
کوچینگ فردی:
در واقع یکی از مجموعه های کوچینگ زندگی است که در آن با شناسایی اهداف و راه های دستیابی به آن به رشد و توسعه فرد پرداخته می شود.
کوچینگ سازمانی:
با ساده سازی و نظم دهی سیستماتیک درون سازمان به آنها در رسیدن به اهداف استراتژیک یا افزایش رهبری افراد و تحولات مثبت فرهنگ سازمانی کمک می کند.
کوچینگ سلامت:
کوچینگ سلامت به منظور حفظ و ارتقاء سلامت افراد به آنها دانش، مهارت و اعتماد به نفس می بخشد.
کوچینگ در روانشناسی
روانشناسی کوچینگ شاخه ای از روانشناسی کاربردی است که تلاش میکند از مفاهیم و تئوری های روانشناسی با روش هدایت کردن افراد استفاده کند.
ساختار کوچینگ چیست ؟ کوچینگ برگرفته از چند شاخه روانشناسی است از جمله؛ روانشناسی انسان گرا، روانشناسی مثبت گرا و تئوری یادگیری
روانشناسی انسان گرا بزرگترین سهم را در ساختار کوچینگ دارد؛ هدف هر دو حوزه خودشکوفایی است. در روانشناسی انسان گرا اعتقاد بر این است که انسان در صورت وجود فرصت خود را بهبود می بخشد. در این روانشناسی واقعبینی، اعتماد، درک و همدلی میان روان درمانگر و فرد است که کیفیت کار را مشخص می کند به طوری که این رابطه را کار با افراد میگویند نه، کار بر روی افراد.
در روانشناسی مثبت گرا به جنبه های مثبت انسان مثل شایستگی و قدرت پرداخته می شود. احساسات مثبت انسانی تقویت کننده انگیزه هستند و افزایش بهرهوری و پیشرفت و بالا رفتن قابلیتها و شایستگیها را در پی دارند.
پاداش و تنبیه یکی از اصول تئوری یادگیری ست. در کوچینگ انگیزهای که فرد برای ادامه کار میگیرد همان پاداشی است که از عملکرد و رفتار مثبت خود دریافت کرده. در تئوری یادگیری افراد از تجربیات خود درس می گیرند که در قالب خود ارزیابی و خود اندیشی است.
تفاوت مشاور و منتور با کوچ
مشاور جنبه درمانی دارد به فرد کمک میکند ریشه و دلیل اصلی مشکلات خود را پیدا کند، گذشته را در نظر گرفته و تمرکزش روی غلبه بر مشکلات است؛ این تمرکز می تواند درونی یا بیرونی باشد و تاثیراتش در زمان حال مشهود است.
منتور به عنوان یک راهنما و استاد تجاربش را در اختیار افراد قرار میدهد و با پاسخ به سوالات شان به آنها کمک می کند تا با سرعت بیشتری یاد بگیرند و پیشرفت کند. منتورینگ با در نظر داشتن آینده دور روی توسعه شغلی و گسترده تر کردن دیدگاههای فرد تمرکز میکند.
اینکه کوچینگ چیست و کی مورد نیاز است ؟ باید بدانید کوچینگ حال را در نظر می گیرد و در صدد برطرف کردن مشکلات هم اکنون است، جواب سوال را نمی دهد با استفاده از پرسش های قدرتمند و گوش فعال طرح مسئله میکند.
این را نیز باید در نظر داشته باشیم که کوچ و منتور راه حل نهایی را برای حل مسائل و مشکلات ارائه نمیدهند؛ خود فرد باید با توجه به توانایی، اهداف و موانع خود مسیر پیشرفتش را طرح ریزی کند.
کلام آخر
آدمی در دنیایی که مدام در حال پیشرفت است نباید عقب بماند. رشد وتوسعه دنیای اطراف رشد وتوسعه فرد را نیز می طلبد؛ در این موقعیت ها انتظارات، چه دیگران از فرد چه فرد از خودش بالا رفته و فشار زیادی را متحمل فرد میکند. این فشار نه تنها باعث رشد نشده بلکه کیفیت و کارایی را نیز کاهش می دهد.
با کمک گرفتن از یک کوچ متخصص می توانیم نگرانی ها را کنار بگذاریم و در آرامش به آگاهی برسی، خود درونمان رابشناسیم واهداف و مقصودمان را نشانه گذاری کنیم؛ دریابیم که چطور مسیر را پیدا کرده وطی کنیم تا به اهدافمان برسیم و تبدیل به خود بهترمان شویم.
شما چطور اهدافتان را شناسایی کرده اید؟ برای کوچ به سوی اهدافتان آماده اید؟
دیدگاهتان را بنویسید